اشعار وحشی بافقی و شعرهای وحشی بافقی

اشعار وحشی بافقی

اشعار وحشی بافقی , رباعیات وحشی بافقی , شعرهای وحشی بافقی , hauhv  pad fhtrd

در این مطلب گزیده ای از اشعار عاشقانه کوتاه و بسیار زیبای وحشی بافقی را آماده کرده ایم، برای مطالعه این متن های زیبا در ادامه با سایت چی شی همراه باشید.

اشعار عاشقانه وحشی

تا در ره عشق آشنای تو شدم

با سد غم و درد مبتلای تو شدم

لیلی‌وش من به حال زارم بنگر

مجنون زمانه از برای تو شدم

اشعار زیبای وحشی بافقی

زلف مشکینت، که ازهر سو دلی شد بسته‌اش

چیست هندویی، که آورده‌ست بیرون آبله

کی کند باطل! مرا دل گرمیی کز مهر اوست

گر فسون، خوان را شود لبها ز افسون آبله

معورف ترین اشعار وحشی بافقی

پیوستن دوستان به هم آسان است

دشوار بریدن است و آخر آن است

شیرینی وصل را نمی‌دارم دوست

از غایت تلخیی که در هجران است

دوبیتی های وحشی بافقی

از دیده ز رفتن تو خون می‌آید

بر چهره سرشک لاله گون می‌آید

بشتاب که بی توجان ز غمخانهٔ تن

اینک به وداع تو برون می‌آید

اشعار کوتاه وحشی بافقی

عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او

داد رسوایی من شهرت زیبایی او

بس که دادم همه جا شرح دلارایی او

شهر پرگشت ز غوغای تماشایی او

شعر روز مرگ منتسب به وحشی

روز مرگم وسط سینه من چاک زنید

اندرون دل من یک قلم تاک زنید

روی قبرم بنویسید وفادار برفت

آن جگر سوخته ی خسته از این دار برفت

زیباترین اشعار وحشی بافقی

جز فکر جدا شدن ز دلدارم نیست

این صبر هراسنده ولی یارم نیست

دندان به جگر نهادنی می‌باید

اما چه کنم صبر جگر دارم نیست

شعر زیبا و ناب

امشب همه شب ز هجر نالان بودم

با بخت سیه دست و گریبان بودم

قربان شومت دی به که همره بودی

کامشب همه شب به خویش گریان بودم

ناب ترین اشعار وحشی بافقی

شد یار و به غم ساخت گرفتار مرا

نگذاشت به درد دل افکار مرا

چون سوی چمن روم که از باد بهار

دل می‌ترقد چو غنچه، بی‌یار، مرا

شعرهای ناب وحشی

مرا گویی خدا از بهر غم ساخت

برای بند و زندان الم ساخت

منم چون موی خود گردیده باریک

چو شام تار روزم گشته تاریک

چنین تا چند از غم زار باشم

بدینسان روی بر دیوار باشم…

شعر زیبای وحشی بافقی

گر کسب کمال می‌کنی می‌گذرد

ور فکر مجال می‌کنی می‌گذرد

دنیا همه سر به سر خیال است ، خیال

هر نوع خیال می‌کنی می‌گذرد

اشعار خاص وحشی بافقی

جان سوخت ز داغ دوری یار مرا

افزود سد آزار بر آزار مرا

من کشتنیم کز او جدایی جستم

ای هجر به جرم این بکش زار مرا

شعر زیبا و عارفانه

ای رفعت و شان فروترین پایه تو

خوبی یکی از هزار پیرایهٔ تو

از بهر خدا سایه زمن باز مگیر

ای سایهٔ رحمت خدا سایهٔ تو

نظرات