اشعار غزل ها و رباعیات فخرالدین عراقی

اشعار فخرالدین عراقی

اشعار فخرالدین عراقی , غزل های عراقی , رباعیات فخرالدین عراقی , hauhv tovhgndk uvhrd

در این مطلب گزیده ای از اشعار عاشقانه کوتاه و بسیار زیبای فخرالدین عراقی را آماده کرده ایم، برای مطالعه این متن های زیبا در ادامه با سایت چی شی همراه باشید.

شعر کوتاه عراقی

تا با توام، از تو جان دهم آدم را

وز نور تو روشنی دهم عالم را

چون بی‌تو بوم، قوت آنم نبود

کز سینه به کام خود برآرم دم را

اشعار ناب عراقی

سودای تو کرد لاابالی دل را

عشق تو فزود غصه حالی دل را

هر چند ز چشم زخم دوری، ای بینایی

نزدیک منی چو در خیال دل را

متن زیبا از عراقی

ای دوست، فتاد با تو حالی دل را

مگذار ز لطف خویش خالی دل را

زیبد به جمال تو خود بیارایی دل

زیرا که تو بس لایق حالی دل را

شعرهای ناب عراقی

ای روی تو آرزوی دیرینهٔ ما

جز مهر تو نیست در دل و سینهٔ ما

از صیقل آدمی زداییم درون

تا عکس رخت فتد در آیینهٔ ما

جملات ناب فخرالدین عراقی

از بادهٔ عشق شد مگر گوهر ما؟

آمد به فغان ز دست ما ساغر ما

از بسکه همی خوریم می را بر می

ما درسر می شدیم و می در سر ما

اشعار عاشقانه و زیبا

دل بر تو نهم، زنم بداندیشان را

وز تو نبرم ستیزهٔ ایشان را

گر عمر مرا در سر کار تو شود

عهد تو به میراث دهم خویشان را

متن های خاص از فخرالدین عراقی

تا ظن نبری که مشکلی نیست مرا

در هر نفسی درد دلی نیست مرا

مشکل‌تر ازین چیست؟ که ایام شباب

ضایع شد و هیچ منزلی نیست مرا

شعر کوتاه و خاص عراقی

ای دوست، به دوستی قرینیم تو را

هر جا که قدم نهی زمینیم تو را

در مذهب عاشقی روا نیست که ما:

عالم به تو بینیم و نبینیم تو را

اشعار عارفانه و زیبا

پیری ز خرابات برون آمد مست

دل رفته ز دست و جام می بر کف دست

گفتا: می نوش، کاندرین عالم پست

جز مست کسی ز خویشتن باز نرست

دوبیتی های عراقی

با آنکه خوش آید از تو، ای یار، جفا

لیکن هرگز جفا نباشد چو وفا

با این همه راضیم به دشنام از تو

از دوست چه دشنام؟ چه نفرین؟ چه دعا؟

رباعیات عراقی

گل صبح دم از باد برآشفت و بریخت

با باد صبا حکایتی گفت و بریخت

بد عهدی عمر بین، که گل ده روزه

سر بر زد و غنچه گشت و بشکفت و بریخت

شعر زیبا و عرفانی از عراقی

عشق تو ز دست ساقیان باده بریخت

وز دیده بسی خون دل ساده بریخت

بس زاهد خرقه پوش سجاده نشین

کز عشق تو می بر سر سجاده بریخت

زیباترین شعر عراقی

ای جملهٔ خلق را ز بالا و ز پست

آورده ز لطف خویش از نیست به هست

بر درگه عدل تو چه درویش و چه شاه؟

در سایهٔ عفو تو چه هشیار و چه مست؟

غزل های ناب عراقی

هر سحر صد ناله و زاری کنم پیش صبا

تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما

باد می‌پیمایم و بر باد عمری می‌دهم

ورنه بر خاک در تو ره کجا یابد صبا؟

چون ندارم همدمی، با باد می‌گویم سخن

چون نیابم مرهمی، از باد می‌جویم شفا

آتش دل چون نمی‌گردد به آب دیده کم

می‌دمم بادی بر آتش، تا بتر سوزد مرا

تا مگر خاکستری گردم به بادی بر شوم

وارهم زین تنگنای محنت آباد بلا

مردن و خاکی شدن بهتر که بی تو زیستن

سوختن خوشتر بسی کز روی تو گردم جدا

خود ندارد بی‌رخ تو زندگانی قیمتی

زندگانی بی‌رخ تو مرگ باشد با عنا

نظرات