شعر معروف محتشم کاشانی باز این چه شورش است

اشعار محتشم کاشانی

اشعار محتشم کاشانی برای امام حسین , عکس محتشم کاشانی , داستان خواب محتشم کاشانی

در این مطلب گزیده ای از اشعار عاشقانه کوتاه و بسیار زیبای محتشم کاشانی را آماده کرده ایم، برای مطالعه این متن های زیبا در ادامه با سایت چی شی همراه باشید.

شعر محتشم کاشانی

بنیاد دو بینی چو شد از عشق خراب

وان چشم دو بین که بود هم رفت به خواب

دادیم هزار بوسه بر یک سده

کردیم هزار سجده در یک محراب

دوبیتی های محتشم کاشانی

این کوثر فیض بخش کز خجلت او

آب چه زمزم به زمین رفته فرو

گر جوشد و بیرون رود از سرچه عجب

کز عکس رخ تو آتش افتاده درو

رباعیات محتشم کاشانی

گفتند ز حادثات این دیر خراب

بر بستر درد رفته پای تو به خواب

دست الم تو را خدا برتابد

تا پای سلامتت درآید به رکاب

شعر کوتاه محتشم کاشانی

اسلام که صید اهل ایمان فن اوست

دام دل و دین طرز نگه کردن اوست

خون دل عاشقان که صید حرمند

در گردن آهوان صید افکن اوست

اشعار زیبای محتشم کاشانی

سلطان جهان که ماه تا ماهی ازوست

وین زینت و زیب چرخ خرگاهی ازوست

در روضهٔ سلطنت چو نخلست قدش

کارایش تشریف شهنشاهی ازوست

اشعار عارفانه محتشم کاشانی

سلاخ که آدمی کشی شیوهٔ اوست

چون ریزش خون دوست می‌دارد دوست

گر سر ببرد مرا نه پیچم گردن

ور پوست کند مرا نگنجم در پوست

مجموعه شعر محتشم کاشانی

خانی که سپهرش به سجود آمده است

مه بر درش از چرخ کبود آمده است

در سایهٔ آفتاب عیسی نسبی است

کز چرخ چهارمین فرود آمده است

جملات محتشم کاشانی

ای گشته وثاق کمترین مولایت

پرنور ز نعلین فلک فرسایت

پا اندازی به رنگ رخسارهٔ تو

آورده ز خجلت که کشد در پایت

اشعار عرفانی محتشم کاشانی

چیزی که به گل داده خدا زیبائیست

وان نیز که داده سرور ار عنائیست

اما به تو آن چه داده از پا تا سر

اسباب یگانگی و بی‌همتائیست

شعر مذهبی محتشم کاشانی

گردون که به امر کن فکان چاکرتست

فرمانده از آنست که فرمانبر توست

در سایه محال نیست خورشید که تو

خورشیدی و سایهٔ خدا بر سر توست

شعر معروف محتشم کاشانی

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است


همچنین ببینید :

اشعار سلمان هراتی

اشعار مهدی اخوان ثالث

اشعار سیمین بهبهانی

نظرات