گهر های گیتی به کار اندرند ز گردون به گردان حصار اندراند

اشعار اسدی طوسی

اشعار اسدی طوسی شعرهای اسدی توسی اشعار گرشاسپ نامه hauhv hsnd x sd

در این مطلب گزیده ای از اشعار عاشقانه کوتاه و بسیار زیبای اسدی طوسی را آماده کرده ایم، برای مطالعه این متن های زیبا در ادامه با سایت چی شی همراه باشید.

اشعار زیبا و کوتاه

چنین دان که جان برترین گوهر است

نه زین گیتی از گیتی دیگرست

درفشنده شمعیست این جان پاک

فتاده درین ژرف جای مغاک

شعر کوتاه درباره مردم

کنون زین پس از مردم آرم سخن

که گیتی تمام اوست ز آغاز وبن

به گیتی درون جانور گو نه گون

بسند از گمان وز شمردن فزون

اشعار معروف اسدی

که چون خوانی از هر دری اندکی

بسی دانش افزاید از هر یکی

ز رستم سخن چند خواهی شنود

گمانی که چون او به مردی نبود

گزیده اشعار اسدی

مرا جز سخن ساختن کار نیست

سخن هست لیکن خریدار نیست

ز رادان همی شاه ماندست و بس

خریدار از او بهترم نیست کس

که همواره من بنده را شاد داشت

سرم را زهم پیشگان بر فراشت

اشعار ناب اسدی

گهر های گیتی به کار اندرند

ز گردون به گردان حصار اندراند

به تقدیر یزدان شده کارگر

چو زنجیر پیوسته در یکدگر

اشعار حماسی اسدی طوسی

بپرسید بازش هنرمند مرد

که یزدان جهان را سرشت از چه کرد

بهانه چه افتاد تا کرده شد

سپهر و ستاره بر آورده شد

چنین گفت این آن شناسد درست

که گیتی همو آفرید از نخست

ولیک از پدر یاد دارم سخن

که گفت این جهان گوهری بُد زبُن

شعر در مورد خدا

سپاس از خدا ایزد رهنمای

که از کاف و نون کرد گیتی بپای

یکی کش نه آز و نه انباز بود

نه انجام باشد نه آغاز بود

تن زنده را در جهان جای از وست

خم چرخ گردنده بر پای از وست

از آن پس که آورد گیتی پدید

همه هرچه بد خواست و دانست و دید

زگردون شتاب و زهامون درنگ

ز دریا بخار و ز خورشید رنگ

پدید آورد نیک و بد ، خوب و زشت

روان داد و تن کرد و روزی نوشت

شعر درباره پیغمبر

ثنا باد بر جان پیغمبرش

محّمد فرستاده و بهترش

که بُد بر در دین یزدان کلید

جهان یکسر از بهر او شد پدید

بدو داد دادار پیغام خویش

بپیوست با نام نام خویش

ز پیغمبران او پسین بُد درست

ولیک او شود زنده زیشان نخست

یکی تن وی و خلق چندین هزار

برون آمد و کرد دین آشکار

ببرد از همه گوی پیغمبری

که با او کسی را نبد برتری

شعر در مورد دین

دل از دین نشاید که ویران بود

که ویران زمین جای دیوان بود

نگه دار دین آشکار و نهان

که دین است بنیان هر دو جهان

پناه روانست دین و نهاد

کلید بهشت و ترازوی داد

در رستگاری ورا از خدای

ره توبه و توشهٔ آن سرای

ز دیو ایمنی وز فرشته نوید

ز دورخ گذار و به فردوس امید

نکوهش دنیا پرستی

جهان ای شگفتی به مردم نکوست

چو بینی همه درد مردم از وست

بر او جز نکوهش سزاوار نیست

که آنک آفریدش سبکبار نیست

کنون چون شنیدی بدو دل مبند

و گر دل ببندی شوی درگزند


منابع :

اشعار زیبا و حماسی

مرا جز سخن ساختن کار نیست

سپاس از خدا ایزد رهنمای که از کاف و نون کرد گیتی بپای

نظرات